مهمترین مشکلات کارآفرینان با روایت کارآفرینی سیده زهره اصغری

ساخت وبلاگ

مهمترین مشکلات کارآفرینان مختص یک یا دو نفر نیست و دامن‌گیر همه افرادی می‌شود که قدم در راه کارآفرینی می‌گذارند. در این میان روایت مسیر کارآفرینی، افراد، درس‌های کارآفرینی گران‌بهایی در دل خود دارد. از آغاز کارشان، سرمایه اندکی که داشته‌اند، ممانعت‌های قانونی و اجتماعی، گرفتاری‌های خانوادگی و شخصی و خلاءهای قانون‌گذاری که بعضا وجود دارد، همگی می‌تواند راهنمای کارآفرینان جوان برای شروع کار باشد. زهره اصغری از زنان فعال حوزه اقتصاد از سختی‌های مسیر کارآفرینی‌اش می‌گوید و تلاش‌هایی که بعضا به سرانجام نرسیده اما کتابی ارزشمند از تجارت را در ذهنش ثبت کرده است.

کتابی که خواندنش پیشنهاد مناسبی برای کسانی است که یا کارآفرین است یا می‌خواهد در این راه سخت قدم بگذارد. زهره از شهری کوچک در خراسان جنوبی می‌آید؛ از بیرجند. مهمترین هدفش ساخت نخستین بانک زنان در جهان اسلام بوده است. زهره اصغری هر هفته‌ در راه تهران-بیرجند، می‌آید و می‌رود و آرام و قرار ندارد. اشتغالزایی برای زنان و کمک به زنان برای رسیدن به استقلال مالی از مهمترین برنامه‌هایی است که در پیش دارد.

محصول سال‌های مبارزه

سبزینگی مردم کویر را بر چهره دارد و لهجه‌اش به دیار خراسان می‌کشد. حالا برای خودش زنی با ویژگی‌های تمام عیار کارآفرینی است و هر نوع خطر و ریسکی که فکرش را بکنید، تحمل کرده. وقتی قرار است از نخستین کارهایش بگوبد: برمی‌گردد به چند دهه قبل‌تر؛ سال ۵۵ است و او دختری دبیرستانی اما سودای مبارزه دارد.

در اوج تنش‌های آن سال‌ها از او بازجویی‌های متعددی می‌شود و حتی تجربه اخراج از مدرسه را در کارنامه خودش می‌بیند. خانواده سنتی هم که چنین سوداگری را برنمی‌تابد، تنبیهش می‌کند. اما او یادش نمی‌رود که قرار است رهبر باشد. رهبر دخترانی که او را در حلقه‌های اعراضی‌شان جا داده بودند و می‌خواستند که پیروی‌ کنند از او. «نخستین تجربه‌های رهبری یک گروه را از همین جنبش‌ها تجربه کردم که بعدها در مسیر کارآفرینی بسیار به کارم آمد.» دبیرستانش که تمام می‌شود فرصتی برای رفتن به دانشگاه دست نمی‌دهد.

سال ۱۳۶۰ انقلاب فرهنگی شد و  دانشگاه‌ها ۴سال تعطیل می‌شود. اهل کتاب و مطالعه بودم و تعطیلی دانشگاه‌ها برای من ضربه روحی سنگینی بود. بنابراین ازدواج کردم و تا سال ۶۸ به خانه‌داری مشغول بودم. البته از آنجایی که انگار کارآفرینی با من عجین بود، نمی‌توانستم آرام بنشینم و اولین شیرینی‌پزی خانگی را به همراه چند نفر از همسایه‌ها راه‌اندازی کردیم و شیرینی‌های سنتی بیرجند را می‌پختیم.» این سختی‌ها موجب می‌شود که سال‌ها بعد که با مهمترین مشکلات کارآفرینان مواجه می‌شود، بتواند در مقابل‌شان بایستند.

هر چند این اشتغا‌ل خانگی‌اش را همسرش تاب نمی‌آورد و به قول خودش به همسران‌مان برمی‌خورد که به‌عنوان بازاری‌هایی معتبر، همسرانشان شیرینی‌پز باشند. «شیرینی‌پزی در خانه اصلا در بیرجند رواج نداشت. بنابراین من که یک بچه هم داشتم کارم را جمع کردم و دیگر ادامه ندادم.»

می‌خواستم حساب‌دار باشم

سال ۶۸ که پسرش هفت ساله و دخترش یک و نیم ساله است، همسرش کارخانه‌‌ای راه‌اندازی می‌کند. بنابراین فرصت را غنیمت می‌داند که فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی‌اش را آغاز کند. «از همسرم خواستم که حسابدار شرکتش باشم. هر چند همسرم موافق نبود و بیشتر من را کدبانوی منظمی می‌خواست تا فعال اقتصادی.» اما او برای ارتقاء دانشش تصمیم می‌گیرد زمینه علمی‌اش را قوی کند.

«همسرم حاضر نبود هزینه کلاس‌های من را بپردازد چون نمی‌خواست من وارد بازار کار شوم. بنابراین گردنبندم را فروختم و کلاس خصوصی حسابداری رفتم.» اما اوضاع خیلی بر وفق مرادش نبوده. جنگ ویرانگر آغاز می‌شود و گرفتاری‌های بی‌پایانش. «تولید خیلی رونق نداشت و با واردشدن کالای تولیدی کارخانه ما از خارج، کارخانه ورشکست شد.»

مهمترین مشکلات کارآفرینان پیش روی این زن جنگجو

اما این شکست به خانه‌نشین شدنش منجر نمی‌شود. رفتن به دنبال آموزش حسابداری به نفعش تمام می‌شود. چون «در همین اوضاع و احوال یکی از آشنایان ما مدیرعامل تعاونی فرش دستباف بیرجند شده بود و گفتند به فردی حسابدار نیاز داریم.

هر چند باز هم مخالفت‌های همسرم شروع شد و من دائما باید مبارزه می‌کردم. بنابراین برای اینکه نظم خانه به هم نخورد و خانواده آرامش لازم را داشته باشند، آخر شب غذا را آماده می‌کردم و صبح زود برنج آبکش می‌کردم و بعد از آماده کردن صبحانه، سر کار می‌رفتم.»

مصائب زن بودن در بازار کار ایران

اما مبارزه‌اش منحصربه محیط خانه نبود. در محیط کارش هم باید کاری می‌کرد که باورش کنند. «وارد اداره که شدم، تازه سختی‌های کار شروع شد. شهری کوچک و در آن سال‌ها اصلا زنان را قبول نداشتند. من را در اتاق کوچکی قرار داده بودند با در بسته و همه تلاش‌شان این بود که مرا نادیده بگیرند اما من همه تلاشم را می‌کردم که خودم را اثبات کنم.»

البته برای زهره قصه ما این پایان کار نیست. حتی دانشگاه هم می‌رود. «به علت حجم بالای کار در این اداره و شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی مانند دموتکس آلمان و… هر روز بیشتر از دیروز حس می‌کردم که باید دانش آکادمیک داشته باشم. بنابراین در آزمون کنکور شرکت کردم و فوق دیپلم حسابداری گرفتم.»

مهمترین مشکلات کارآفرینان از راه می‌رسند

اینترنتی شدن شرکت مزید بر علت می‌شود تا این بانوی فعال برای دوره‌ آموزشی شش‌ماهه راهی مشهد شود. «در طول هفته مشهد بودم و آخر هفته با طی کردن ۴۸۰کیلومتر به خانواده برمی‌گشتم. البته اگر حمایت‌های خانواده و حتی همسایگانم نبود و از بچه‌ها نگهداری نمی‌کردند نمی‌توانستم این مسیر را طی کنم. مادرم، مادرشوهرم، خواهرم و سایر اعضای خانواده خدمات زیادی به من کردند.»

با آهی کوتاه اضافه می‌کند «همیشه در حال مبارزه و خراب کردن سدهای پیش رویم بوده‌ام.» با همه این احوال او تسلیم نمی‌شود. تا جایی که به‌عنوان ناظر و حسابرس اتحادیه فرش دستباف خراسان بزرگ و ناظر جهاد در شهرهای بیرجند، نهبندان، سربیشه و قاین انتخاب می‌شود و انگار داستان رفت وآمدهایش هم تمامی ندارد. «در این شهرها دوشب می‌ماندم و برمی‌گشتم به بچه‌هایم سرمی‌زدم و باز می‌رفتم.»

رکودی که سرآغاز درخشش ستاره زهره بود

سال ۷۸ بازار فرش دچار رکود می‌شود. به مرور زمان و با بدترشدن اوضاع فرش، وضعیت بافنده‌ها رو به وخامت می‌نهد. زهره در مورد دغدغه‌های آن روزهایش می‌گوید: ۴۸۰۰ بافنده داشتیم که ۸۰درصدشان زنان روستایی بودند. از آنجایی که بیرجند شهری کویری بود و منابع آبی کم داشت، دامداری هم در حال از بین رفتن بود و به همین دلیل اوضاع فرش هر روز بدتر می‌شد. کشاورزی هم که نابود شده بود.

در این دوره برای گرفتن وامی به بانک مراجعه می‌کند. درست در زمانی که حسابدار شرکتی بزرگ با رسته‌های مختلفی چون ریسندگی و بافندگی و رنگ‌رزی و ۶۰ نیروی کار بوده. در واقع فکر می‌کرده که شاید مهمترین مشکلات کارآفرینان که معمولا از آن حرف می‌زنند، با وجود سرشناس بودنش، دامنش را نگیرد. چون همه شهر او را می‌شناختند اما مسئولان بانک می‌گویند به‌عنوان یک زن برای گرفتن وام باید معرّف داشته باشی. «با همین برخورد تصمیم گرفتم صندوق قرض‌الحسنه‌ای را در شرکت تاسیس کنم و در سال ۷۸ ما به بافندگان ۲۰۰ هزار تومان وام می‌دادیم که در آن زمان خیلی ارزشمند بود.

با دیدن وضعیت معیشت قالی‌بافان که اکثرا هم زن بودند بیمه قالیبافان را پیگری می‌کند. چون شاهد سختی‌های زیادی بوده و مهمترین مشکلات کارآفرینان مشهور را می‌توانسته در محل زندگی خودش هم ببیند. اما اما به مبارزه‌اش ادامه می‌دهد. کارهایش هم کلا حالت انقلابی دارند کما اینکه خودش می‌گوید «طوماری پارچه‌ای با امضای ۵هزار نفر به مجلس فرستادیم برای بیمه قالی‌بافان و با پیگیری‌های مستمر در سال ۷۸ بیمه قالی‌بافان مصوب شد. پایلوتش را هم در تامین اجتماعی استان شروع کردیم و به مرور زمان بیمه خدمات درمانی این افراد را هم درست کردیم.» این پایان خوشی‌های قالی‌بافان روستایی نیست. برنامه‌های تفریحی و سیاحتی و زیارتی و سینما و استخر را هم برای قالی‌بافان پیاده می‌کنند.

<strong>مهمترین</strong> <strong>مشکلات</strong> <strong>کارآفرینان</strong>

پیش به سوی تعاونی اعتباری آزاد زنان

هر چند مهمترین مشکلات کارآفرینان را به شخصه لمس می‌کرده و می‌دانسته که راه سختی در پیش دارد اما هدفش را پیگیری می‌کند. با گذشت زمان و اینکه صندوق قرض‌الحسنه قالی‌بافان با استقبال مواجه می‌شود، فرماندار بیرجند از او و دوستانش می‌خواهد که برای زنان بیرجند هم چنین صندوقی راه‌اندازی کنند.

«با بررسی‌هایی متوجه شدم که تعاونی های اعتبار حدودا از سال ۷۸ فعال شده‌اند ولی تعاونی اعتباری که ویژه زنان باشد، نداریم. در واقع چون مشکلات این افراد را از نزدیک لمس کرده بودم و با مسائل مالی و اقتصادی آنها آشنا بودم می‌خواستم برای این زنان کاری بکنم. بیشتر معرف خواستن بانک از من، موجب شد که به فکر تاسیس تعاونی ویژه زنان باشم. آغاز به کار من در بازار پولی و مالی، سال ۷۸ است. تعاونی ما وابسته به وزارت تعاون بود که در سال ۷۹ و با مجوز وزارت تعاون ثبت شد.»

با ۱۰ میلیون تومان شروع کردیم

«با ۱۰میلیون تومان سرمایه که از ۱۰هزار تومان‌ها و ۲۰هزار تومان‌های زنان خانه‌دار جمع شده بود، کار را شروع کردیم. بعد از جمع‌آوری پول، از فرمانداری بیرون آمدیم و کار را به صورت مستقل ادامه دادیم. بنابراین مکانی را با ۲۰هزار تومان اجاره کردیم. هنوز برنامه منسجمی نداشتیم اما چشم‌اندازی را برای خودمان ترسیم کردیم که بانک زنان ایران را تاسیس کنیم و به خاطر نداشتن تجربه، با آزمون و خطا جلو آمدیم.» زنان سرپرست خانوار و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها گروه هدف‌مان بودند.

مهمترین مشکلات کارآفرینان یقه زهره را هم می‌گیرند. او به اینجای قصه کارآفرینی‌اش که می‌رسد هیچ دلخواهش نیست که ادامه دهد و به نظر می‌رسد که یادآوری این مسائل برایش سخت آزاردهنده است. درست مانند کسی که بعد از سال‌ها بزرگ‌ کردن کودکی، یک روز صبح زود به او بگویند این بچه مال تو نیست! «کارها به خوبی پیش می‌رفت. خانم‌ها استقبال کرده بودند و ما تسهیلاتی برای راه‌اندازی کسب وکارهای کوچک‌شان به آنها می‌دادیم. تا اینکه اداره تعاون یک نفر بازنشسته بانکی را به ما معرفی کرد که مشاور ما باشد اما کم‌کم بلاهایی همراه با این فرد بر سر ما نازل شد.

آن فرد با قراردادی در سال ۸۱ سرپرستی شعبات شش‌گانه ما را را بر عهده گرفت. کسی که با پیکان جوانانی آمد که با آن مسافرکشی می کرد. کم کم به ما و بازرس اجازه ورود به شعبات را ندادند و این آقا پیکانش را به بنز تبدیل کرد. این مسائل در حالی بود که من نیاز داشتم برای اعضای خودم تسهیلات را افزایش دهم اما اجازه نمی‌دادند که ما از سازوکارها سر در بیاریم. بنابراین مشکلات شروع شد.»

در سال ۸۴ و با اوج گرفتن مشکلات اقتصادی کشور و افزایش روزمره تورم، نقدینگی ما بسیار کم شده بود و معلوم بود که یک جای کار می‌لنگد. بنابراین به دنبال منتفی کردن قرارداد آقای مشاور رفتیم. در این میان بررسی‌هایی انجام می‌دهند و متوجه می‌شوند که بدهی‌های زیادی بالا آورده است. «تصمیم گرفتم که امور کارها را در دست بگیرم. در آن زمان ۶شعبه داشتیم با ۴۵ نیرو و ۱۱هزار سپرده‌گذار که با شنیدن اوضاع بدگمان شده بودند. به اسیدپاشی تهدید شدم. مشکلات و گرفتاری‌های خانوادگی بسیاری برایم ایجاد شد تا جایی که ساعت ۸ شب وارد مراسم عروسی پسرم شدم.»

سختی‌ها و مهمترین مشکلات کارآفرینان از راه می‌رسند

سال ۸۷ به بانک مرکزی نامه می‌نویسد که می‌خواهد تحت پوشش بانک مرکزی باشد و تا آن زمان هیچ حرفی از ساماندهی تعاونی‌های اعتبار آزاد در میان نبوده. «این ما بودیم که درخواست دادیم تحت پوشش بانک مرکزی باشیم. چون هدف بلندمدت ما این بود که بانک زنان را تاسیس کنیم.» اسماء در حال رشد است در این زمان از وزارت تعاون تقاضای کشوری شدن تعاونی را می‌کنند که موافقت هم می‌شود.

اینها روی خوش داستان است و زنان قصه ما جانی دوباره می‌گیرند اما امان از نسخه‌های مرگبار اقتصادی که صاعقهوار و به یکباره بر پیکره اقتصاد این مملکت وارد می‌شوند. در واقع آنها هر گامی که به جلو می‌رفتند، شاهد مهمترین مشکلات کارآفرینان نیز بودند. یکی از این مرگبارترین نسخه‌های اقتصادی در سال ۸۹ مطرح شد، برنامه بانک مرکزی برای ساماندهی تعاونی‌های اعتبار آزاد بود. اصغری می‌گوید هنوز هم که هنوز است سوالی دارم که هیچکس پاسخگویش نیست. آیا با این نسخه مشکلات بانکی ایران حل شد؟  «در این طرح سره از ناسره جدا نشد. کارها ملاک قرار نگرفت و بنابراین همه تعاونی‌های اعتبار آزاد را از صفحه اقتصاد ایران با ادعای عنوان سامان‌دهی حذف کردند تا برای سیستم بانکی چاره‌اندیشی کنند!»

دورانی ناخوشایند همراه با مهمترین مشکلات کارآفرینان

به رانت‌ها و لابی‌ها اعتقادی نداشته و ندارم. این جمله را می‌گوید و ادامه می‌دهد: برای خانم‌ها سدهای زیادی وجود داشته و من با گوشت و استخوانم این دردها را لمس کرده‌ام. مثلا من در تیم ۱۳ساله خودم نقش رهبری را داشتم و به نوعی سیبل ترکش‌های مشکلات بودم.

بالاخره زنانی در شهرستانی کوچک تعاونی اعتباری را تاسیس کرده بودند که ویژه زنان بود. اما در نهایت ۱۳سال تلاش تعاونی اعتبار اسماء را در عرض یک ساعت در موسسه‌ای در شرف تاسیس ادغام کردند. در حالی که اسماء حاصل زایش فکری من بود نه پشتوانههای قوی مالی.

این ادغام براساس سیاست‌های بانک مرکزی در دولت گذشته انجام شد که معتقد بودند در راستای ساماندهی تعاونی‌های اعتبار آزاد باید آنها جمع و در موسسات مالی ادغام شوند. این اتفاقات در حالی رخ داد که برای ۱۲۰نفر ایجاد اشتغال کرده بودم. سرمایه‌های خرد مردمی را از خانه‌ها جمع کردیم. در واقع شرکت مال زنان خانه‌داری بود که در شهرستانی کوچک که مردان خانواده اصلا باوری به فعالیت اقتصادی زنان‌شان نداشتند. بنابراین زنان نه اعتبار داشتند و نه اعتماد. به همین دلیل در آن دوران مهمترین مشکلات کارآفرینان را این زنان مبارز تجربه می‌کردند. همسران این زنان به آنها می‌گفتند مگر زنان می‌توانند کار مرتبط با مشاغل پولی و مالی انجام دهند؟!

انجام کارهای بزرگ با سرمایه‌های خرد

این بانوی کارآفرین معتقد است که تعاونی‌های اعتبار آزاد پول مردم را در خود آن شهرستان‌های صرف اشتغال‌زایی و کارآفرینی می‌کردند. این امر می‌توانست از سختی‌ها و مهمترین مشکلات کارآفرینان کم کند.

به هر حال در آن زمان به‌صورت مستقیم برای ۱۲۰نفر ایجاد اشتغال کرده بودیم و به‌صورت غیرمستقیم هم ۲۰هزار شغل ایجاد کردیم. وی همچنین اشاره می‌کند که اگر خانمی وارد کار می‌شد و هنری هم نداشت به او مشاوره کارآفرینی می‌دادیم و بعد آموزش مهارت‌ها و بعد تسهیلات.

در ادامه اضافه می‌کند که با دادن تسهیلات به چندین و چند خانم در راه‌اندازی کسب‌وکار یاری‌شان کردیم تا خودشان به کارآفرین برتر ملی تبدیل شوند. حتی تسهیلات میلیاردتومانی به این افراد می‌دادیم.

از کارآفرینان جوان حمایت کردیم. حتی اعضا ضامن همدیگر می‌شدند تا هر چه سریع‌تر کارشان راه بیفتد. همچنین از مخترعین ایرانی حمایت میکردیم. اصغری نکته جالب توجهی را هم خاطر نشان می‌کند که از میان خانم‌هایی که تسهیلات گرفتند کسی نبود که اقساطش را نپردازد و این برای ما مایه افتخار بود.

اما انگار در بانک مرکزی هیچ تفکر مثبتی برای تاسیس بانکی ویژه زنان و اینکه زنان بتوانند در عرصه‌های پولی و مالی فعالیت خود را گسترش دهند، وجود نداشت. در واقع ما را به زور زمین زدند.

مهمترین مشکلات کارآفرینان

پیگیری مداوم و بی‌وقفه

اصغری همچنان پیگیر ماجراست. هر چند هنوز نتیجه لازم را نگرفته است. بانک مرکزی هم این موسسه جدید را ملزم به پاسخگویی به سپرده گذاران کرده است. اما «موسسه مزبور از لحظه اول ما را پشت درهای بسته قرار داد. در حالی که تعداد شعبات در خراسان و تهران ما به ۱۴رسیده بود، ۱۲۰نفر نیروی کار داشتیم و ۴۵هزار سپرده‌گذار که به حق نگران پول شان بودند.»

اصغری معتقد است که این موسسه باید به ما توضیح دهد که از تسهیلات داده شده چقدر وصول شده و جواب چه تعداد سپرده‌گذار را داده‌اند. بچه‌های ما را از کار اخراج کردند و بعد از ۲۵ سال مدیریت و ۱۳ سال کارآفرینی به این روز افتادیم.» در واقع مهمترین مشکلات کارآفرینان خیلی زود به زهره و یارانش چهره نشان می‌دهد.

الان همه امید او به دولت است. پیشنهادهایی برای رفع این مشکلات به مسئولان داده‌اند. «یا موسسه را به ما برگردانند یا اینکه اجازه دهند که تعاونی اعتبار آزاد را به موسسه اعتباری تبدیل کنیم یا اینکه اجازه تاسیس بانک قرض الحسنه زنان ایران را به ما بدهند.»

در مقابل مهمترین مشکلات کارآفرینان همسرم در کنارم است

حالا همسرش شده حامی او. «همسرم راضی شده که دور از خانواده باشم و کارهای اینجا را نهایی کنم و همسرم هم کارهای بیرجند را به عهده گرفته.» حتما برای شما خواننده عزیز هم این سوال پیش آمده که این زن در آن شرایط بحرانی چگونه اوضاع را مدیریت کرده.

وقتی همه نگاه‌ها به اوست و همه انتظار دارند که به‌عنوان لیدر مجموعه فضا را مدیریت کند. «مدیریت بحران، منابع مالی را تامین کردن، مدیریت رفتاری سایر اعضا و همه این مسائل متوجه من بود چون من لیدر مجموعه بودم و نمی‌توانستم و اجازه نداشتم زیر بار مشکلات کمر خم کنم چون مجموعه چشم امیدش به من بود. به جای غصه بیش از حد خوردن به راه‌حل فکر می‌کردم و برای برون رفت از مشکلات نقشه می‌کشیدم.»

بازی با آرزوهای یک زن

بعد از ادغام بالاجبار تعاونی در موسسه در شرف تاسیس افضل توس توسط بانک مرکزی و بنا به تعهد شفاهی و موافقت‌نامه کتبی رییس کل وقت بانک مرکزی جهت تاسیس بانک زنان، بارها با بانک مرکزی مکاتبه شد و متاسفانه بعد از ادغام و حذف تعاونی، مسئولان وقت بانک مرکزی هیچگونه پاسخ قانع‌کننده‌ای ندادند. جالب است بدانید که موسسه افضل هم در حال حاضر در بانک آینده ادغام شده است.

طی چند سال اخیر بعد از اخذ مدرک کارشناسی ارشد کارآفرینی، همزمان مشاور بانک ایران زمین و اتاق تعاون بوده‌ام و تا چندماه هم پیش مشاور موسسه اعتباری کوثر در تهران بودم و هنوز مدیر تصفیه تعاونی اعتبار اسما هستم و عضو هیات رییسه کانون کارآفرینان استان خراسان جنوبی و دانشجوی DBA مدیریت کارآفرینی دانشکده کارافرینی دانشگاه تهرانم.

آخرین کلامم این است که به‌اندازه‌ای فساد اداری و مالی در کشور ما نهادینه شده که در بدو بیست سالگی تاسیس تنها تعاونی اعتبار ویژه زنان که منحل شده است، ما مدیران تصفیه درگیر پرونده‌های مطروحه دادگاه و مالیات ارزش افزوده و بیمه هستیم.

ما زنان مدیر کارآفرین بخش خصوصی و تعاونی در این برهه زمانی با هزاران سختی و نادیده‌گرفتن‌ها در رده‌های مدیریتی دولتی به‌علت عدم داشتن رانت و لابی، اجحافاتی را می‌بینیم و دیده‌ایم که نه حق‌مان بوده و نه به‌عنوان یک زن فعال اقتصادی توان مبارزه با آن را داریم و نه علاقه داریم که جلای وطن کنیم. بنابراین گرفتار یک چرخه باطل شده‌ایم و انگیزه‌ای باقی نمانده که کسب‌وکار نوینی را با توجه به تجربه ۲۸سال مدیریت و رهبری سازمانی و مهارت و دانش فنی و دانش آکادمیک راه‌اندازی کنم. در حال حاضر مشاوره و راهنمایی راه‌اندازی و توسعه کسب‌وکارها، بازاریابی وکارآفرینی را در سازمان‌هایی که تقاضای همکاری دارند، انجام می‌دهم.

زنان، حامی زنان باشند

زهره می‌گوید در حال حاضر اراده و تصمیمی از جامعه زنان فعال در امورات اقتصادی نمی‌بینم که با هم، هم‌افزایی و سازش‌پذیری و همگنی در جهت تعامل و تعادل داشته باشند. بلکه یک نوع گسست اجتماعی و فرهنگی به‌جای وابستگی و تعلق خاطر در میان زنان حاکم است. زنان باید بیش از اینها حامی هم‌جنسان خودشان باشند.

بیشتر در خانه تا در بازار کار

اکنون بیشتر در حانه می‌نشینم و کمتر در بازار کار حضور دارد. جلسات کمتری می‌رود و حتی می‌گوید با اینکه یک زن کارآفرین و فعال در اجتماع و مناسبات اقتصادی بوده‌ام اما به‌واسطه سختی‌ها و ممانعت‌ها، اکنون بیشتر در انزوای خانه نشسته‌ام. «شاید بهتر باشد بگویم که اکنون یک گام به پیش و دو گام به پس دارم!»

 

 

توسط hamrah - آذر ۱۶, ۱۳۹۷ 

ما زنان مدیر کارآفرین...
ما را در سایت ما زنان مدیر کارآفرین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ma-karafarinana بازدید : 124 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 11:36